آگــــره بــید و طلور
 
آگره بید و طلور.ایل بزرگ پیرانی دهلران و آبدانان
Design by : NazTarin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 379
بازدید کل : 21937
تعداد مطالب : 114
تعداد نظرات : 88
تعداد آنلاین : 1



 تماس با ما


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 اسفند 1402برچسب:, توسط علی پورمند

ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 26 بهمن 1399برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 خرداد 1396برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 فروردين 1396برچسب:, توسط علی پورمند

زنده یاد مرحوم اسد الله همتی.روحش شاد و یادش گرامی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 20 اسفند 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

مداح اهل بیت مرحوم  زنده یاد فرج اله پیرانی که فرزند احمد پیرانی و احمد فرزند محمد پیرانی.. روحش شاد و یادش گرامی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

فرزندان علی عبارتنداز:
1) علی محمد:
 فرزندان علی محمد عبارتنداز:
(صید رضا  و علی )
2) هواسعلی
3) عوضعلی
 فرزندان هواسعلی  عبارتنداز:
منتعلی
کرمعلی
علیمدد
 گجره یاعلی
نجفعلی
https://telegram.me/PiRANiHA


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

محضرمبارک دوستان وهمراهان نیک عرض سلام وارادت دارم
امشب می خواهم در رابطه فرزندان مرحوم یاره ازطایفه پیرانی از تیر برخوردارکه از بخش زرین آباد فعلی به همراه پیرانی های بخش طلور کوچانده شد بنگارم امیداست که برای طالبان تاریخچه پیرانیان حوزه جنوب مفید واقع گردد.
 مرحوم یاره ازطایفه پیرانی که از تیره برخوردار می باشند به همراه فرزندان خود مرحومان عبدالرضا ومحمدرضا به منطقه طلور کوچ می کند که بنابه دلایلی بعداز گذشت مدت زمانی کوتاه مجددا به بخش زرین آباد برمی گردد ودر منطقه هور وبیشه دراز ونصریان و ویله به عشایری ودامداری مشغول می شود.
وبه گذران زندگی مشغول می شود دراین  بعداز گذشت مدت زمانی که مرحوم عبدالرضا به رحمت خدا می رود فرزندپسرایشون بنام شمه  مجددا به طلور رجعت دوباره می کند ومحمد به منطقه دره واز آنجا زن می گیرند  وبه کشاورزی ودامداری مشغول می شودمرحوم شمه از  مرحوم آغالی فرزند گجره دختری بنام شیرین به همسری خود انتخاب می کند بنام مرحومه شیرین واز مرحومه  شیرین صاحب  دو پسر بنامان یاره وشیخ احمد ویک دختر بنام مرحومه ذلیخا  می شود و شیرین از دار دنیا می رود مرحوم آغالی چون می بیند که دامادش با فرزندان خرد سالش سر گردان هستند مجددا دختر دومش بنام مرحومه معصومه به عقد ایشون در می آورد واین بار از مرحومه معصومه فرزندانی بنامان محمدرضا جامی -آقارضا رضایی و مله رضایی  براش بدنیا می آید.که ناگهان مرحوم شمه از دنیا می رود ومجددا مرحومه معصومه آقایی به همسری مرحوم محمد (ممال)چشفر ازطایفه باپیروند در می آید واز مرحوم ممال این بار فرزندانی پسر بنامان سبزعلی چشفر و علی جشفر ودخترانی بنامان شاشا و تماشا وهمش گل رابدنیا می آورد .
مرحومه زلیخا رضایی که از مرحوم شمه می باشد به عقد پس عموی خود بنام مرحوم شادروان علی بگ صفی خانی در می آید وحاصل این ازدواج هم یک پسر بنام مرحوم علی پاشا صفی خانی می باشد وچندین دختر.
مرحوم محمد (محمدرضا)دوفرزند پس بنامان شیخ رضا صفی خانی و علی بگ صفی خانی ویک دختر بنام مرحومه نرگس صفی خانی مادر استاد ارجمند بنام عبدالحسین باویر در دهلران می باشد همسر مرحوم محمد مرحومه طوطی می باشد که بنابراقوال وروایات ذکرشده ایشون از زنانی بسیار بزرگ و صاحب نامی دربین طایفه پیرانی بوده است.
مرحوم شیخ رضا صفی خانی فرزند محمد بازدختر مرحوم عبدعلی گجری بنام ترکی گجری را ازطایفه پیرانی به همسری انتخاب می کند  یک دخترازوی بنام عطیه صفی خانی بجا ی می ماندوایشون هم الان زن آقای صادق جامی از معلمین بنام اداره آموزش وپرورش شهرستان آبدانان  می باشند .
جهت یاد آوری عرض شود که همسرمرحوم عبدعلی گجره بنام نرگس جمشید فرزند محمدازطایفه ماسپی عمه کدخدا علی زمان جمشیدی می باشد مرحوم نرگس خواهر مرحومه سیما جمشیدی همسر مکرم مرحوم درویش هواسی می باشد.
  مرحوم علی پاشا صفی خانی تنها فرزند پسرمرحوم علی بگ صفی خانی دختری ازمرحوم بونعلی قبادی که دراصل از  طایفه محترم کلانتر دره شهر هستند و ساکن آبدانان می باشند و زن قبادی نیزاز سادات سید صلاح الدین هستش را به نام  ناهید قبادی به همسری انتخاب می کند وچند فرزند دخترازوی بیادگار می ماند وایشون هم براثرتصادف به رحمت خدا می رود روحش شاد ویادش گرامی باد.
لازم به ذکراست که مرحوم محمد وشمه که فرزندان عبدالرضا می باشند مرحوم محمد می رود در دره شهر سکنی می گزیند واز همانجا زنی بنام مرحومه طوطی به همسری انتخاب می کند که بعداز مرگ پدر پسرانش بنامان شیخ رضا وعلی بگ می آیند وبه پیرانی طلور وعموزاده های خود ملحق می شوند ولی شمه از همان اول به طلور می آید و در زمان تقسیم اراضی مثل سایر برادران پیرانی منطقه طلور از املاک منطقه آمار گیری می کند ودادای نسق زمین زراعی و مرتع می باشد.
وما پیرانی های منطقه طلور درجوارهم وبا افتخار در کنارهم زندگی می کنیم البته ناگفته نماند که کل پیرانی های منطقه طلور وآگره بید و بیشه دراز وسیفل وبرخوردار وغیره از سه پشت بعداز علی همه به هم وصل می شوند وازهم جدایی نداریم وفقط وجه تمایزی که گاها عامل جدایی گردیده است این بوده که محل اسکان وکم رنگ شدن ارتباطاط روز مره بوده.سرهنگ شهرام همتی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

⚜ اصوات در زبان لکی:
بخش کوچکی از اصوات در زبان لکی هستند که برای معرفی این زبان ارائه می شود:

ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

وقتی سخن از آینده می شود چیزهایی ذهن مارامشغول می کنند که هیچ شباهتی با این آینده ای که مدنظر بنده است نیست چراکه بعضی آینده فرزندان خودرا از حیثهای مختلفی مانند تحصیلات وشغل وپول وازدواج درنظرمی گیرند ،اما حرف من درخصوص آداب ورسوم گذشتگان ماست که به فراموشی سپرده شده ویامی شود ،آینده ای که مارااز گذشته جدا می کند وباخود بیگانه می کند،شتاب رشد اقتصادی وتکنولوژی ووسایل ارتباطی مانند ماهواره واینترنت وموبایل وو۰۰۰۰۰ جوانان را درپیچهای تودرتو فرو برده که پشت سرخودرا نمی بینند وبه شدت گریزان ودرحال فرار هستند ،البته از یک منظر اینها خوب هستند وباعث تعالی می شوند وباهمین علم های مدرن می شود گامهای خودشناسی وخداشناسی وعلمهای برتررا آموخت اما باعث جدایی از فرهنگ گذشته می شود ،یک زمانی فرهنگ و لباسهای دهه ۱۳۲۰ و۱۳۳۰ از یادها رفت وسپس لباس ورفتارهای دهه های ۴۰و۵۰و۶۰ و۰۰۰۰ فراموش شدند ، شاید زمانی نه چندان دور اگر عکسی از یک پدربزرگ با دستار وشلوار محلی و۰۰۰۰ راببینند خیال می کنند این عکس مربوط به عهد ناصرالدین شاه است که توسط یک عکاس انگلیسی ویا فرانسوی گرفته شده ، که متاسفانه اینها همه آفتهای آینده فرزندان ماهستند ،یکی همین فراگیرشدن زبان فارسی دربین عشایر وروستایی وشهرهاست که از همان کودکی بچه هارا از زبان مادری دور نگه می دارند واگر یک پدر بزرگ ومادربزرگ بانوه خود محلی صحبت کنند مادر آن بچه که خود حتی تحصیلات دبیرستان ویادانشگاهی ندارد ، باپرخاشگری می گوید که چرا بابچه محلی صحبت  می کنید ، مثل اینکه خودش از پایتخت آمده ودوست ندارد زبان دیگری رابه بچه اش یاد بدهد۰امیدوارم این کانال با زنده نگه داشتن یاد و نام بزرگان و فرهنگ اصیل و زبانمان راهی باشد برای حفظ و انتقال آن به نسل های بعدیمان


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


مراسمی که در قدیم و پدر بزرگان ما به ان غارت برو میگفتند
این مراسم گرچه در نگاه اول به اعتقاد برخی ممکن است خرافاتی و غیر منطقی جلوه نماید اما مردمان دیروز این سرزمین غم و شادیهایشان را با این رسومات به سر کرده اند. غارت برو را در مواقعی اجرا میکردند که معمولا خشکسالی یا قحطی عرصه را بر مردمان آن دوره تنگ مینمود واین برنامه را  اجرا میکردند و بدین صورت بود که چند نفر با هم جمع میشدند و گله های یک نفر از دامداران منطقه را پنهانی یا به زور  از آغل خارج میکردند ودر جایی دیگر مخفی مینمودند و تا مادامیکه بارانی شروع به باریدن نمیکرد حاضر به پس دادن گله نمیشدند در مواقعی این غارت با همکاری صاحب گله جنبه نمادین داشت یعنی صاحب گله خود از این کار راضی بود  یعنی واکنشی از خود نشان نمیداد ودر مواقعی هم غارت کنندگان به زور توسل مینمودند و دست و پای صاحب گله را میبستند و جالب اینجاست که بیشتر این کارها مفید واقع میشد و قریب به اتفاق مردم معتقدند که رمز و راز این کارها سادگی صداقت و پاکی مردمان کهن دیروزاین مرز و بوم  بوده است 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

شاد روان حاج اسد همتی فرزند مرحوم کربلایی نورمحمد وثیق از طایفه پیرانی درکنار همسر مهربانش حاجیه مینا عبدالهی روحش شاد ویادش گرامی باد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

درودوسلام برهمراهان نیک وقت همتون بخیرباد
 
اساس طایفه ماهم براین موارد شکل گرفته است همانطوری که مرحوم پدرم کدخدا چراغعلی همتی نقل کرده است مرحوم پدر علی جدبزرگوار ما پیرانیان منطقه طلوربخاطر اختلاف ملکی با سادات سیدابراهیم  مجبوربه ترک محل زرین آباد منطقه اطراف امام زاده می شود وبه الشترلرستان مهاجرت می کند و مرحوم پدر علی باعنایت به اینکه ازیک وجهه خوب وبزرگی که برخورداد بوده مورد لطف ومرحمت خوانین منطقه الشترطایفه کولیوند قرار می گیرد ودر نهایت مرحوم علی درآنجا از خوانین بزرگ کولیوند زن می گیرد ودرآنجا نیز ازشهرت عامه وخاصی به نشان از پدر برخوردار می شود مدارک واسنادی که از پدر به ایشون می رسند در روزگان آنها را به همسرش نشان می دهد وجریان را مفصلا برای ایشون توضیح می دهد وبه همسرخود می گوید که این اسناد وفرزندانم دردست شما اگر من مردم امانت هستند وبایستی که به فرزندانم تحویل بدهید وملکشان را به آنها نشان دهید ولی مرحوم علی بنابه دلایلی می میرد وپیکر مطهرش را  درآنجا در قبرستان باریک آب ویا (اوباریک)  الشتر بخاک سپرده می شود ورجعت ما فرزندان علی  به منطقه زرین آباد بعداز مرگ علی وبا تاکید همسرمکرم ایشون انجام می شود ودر روایات نقل است که زبان مرحوم علی وپدروبرادرانش قبل از مهاجرت به منطقه الشتر لرستان همان زبان عامیانه امروزی منطقه زرین آباد بوده است که اغلب برادرانما ازطایفه پیرانی در منطقه آگره بید وخروزان با آن صحبت می کنند وعلت اینکه ماپیرانیان منطقه طلور زبانمان لکی هست این است که مادر بزرگمان زن مرحوم علی کولیکندی ازخوانین منطقه الشتر بوده است وزبانشان هم لکی بوده وبه عنوان زبان مادری به ما نیز منتقل گردیده است ولی در اصل زبان پدری ما همان زبان برادرانمان در منطقه زرین آباد که کردی محلی هستش می باشد.در رجعت دوباره منطقه وارائه دادن مدارک ومستندات مجددا توسط حاکمان وقت املاک به اولادان علی برگشت می خورد و لی سادات مدعی هستند که روی این ملک ها کار کرده وآنهارا آباد نموده اند که برابرحکم حاکمان مجددا مقداری ازآن املاک به آنها واگذار می شود وچون این اختلافات ادامه پیدامی کند واز طرفی همیشه در گیریهایی دراین بین بوجود می آید وازطرفی دولت مرکزی نیز در منطقه طلور فعلی با اشراراستان لرستان مشکل دارد تصمیم براین گرفته می شود که مجددادر قالب یک کوچ اجباری وبنام سال فشار قسمتی از طایفه پیرانی محل که زبانشان لکی هست وبیشتر هم اولادان علی ونوادگانش می باشند را به منطقه طلور با اجبار بکوچاند تا چون این پیرانی ها ازطرفی همزبان با لرستانیها هستند ومی توانند با اشرار استان لرستان در منطقه طلور وحومه بجنگند  وازطرفی دیگر درگیری در منطقه زرین آباد بین سادات سید ابراهیم وپیرانی های لک زبان خاتمه پیدا می کند
ودرنهایت پیرانی های منطقه  طلوری به محض حضور اولا باساخت منازلی از گل خشت که هنوز آثارشان موجود هست اولین بنای شهر نشینی را در منطقه طلور ایجاد می کنند و بطور صدرصدی اشرار را درمنطقه طلور که یک محل امنی برایشان بود از منطقه بدون هیچگونه خونریزی بیرون می کنند ومالک ملک واملا منطقه طلور می شوند ودولت هم از آنها حمایت می کند
بله ما از نظرپیشینه تاریخی خواهرزاده بزرگان وخوانین طایفه کولیوند منطقه الشتر لرستان هستیم وبه این پیشبنه تاریخی که نقل شد هم افتخار می کنیم
بله من معتقدم که نقدوانتقاد سازنده وبی غرض  ودرست می تواند هر تحقیقی را ازصفرتاصد به نتیجه قطعی  برساندمادراسلام وفروع دین داریم که تقلید از مجتهدمرده جایز نیست ولی بعداز هر مجتهدی یک نفر عالم به علم روز مجددا رساله ای را با همان رسم الخط وچهارچوب می نویسد ودراختیار جویندگان قرار می دهد حال مانه درقبل رساله ویا تاریخی نوشته داریم ونه در حال وادعایی هم نکرده ایم که تاریخی بنگاریم فقط کمر همت بسته ایم که تا می توانیم درانسجام ویک پارچگی تاریخچه نسل به نسل نیاکانمان که به مارسیده است جمع وجور کنیم مابرای گذشتگانمان توجیه داریم که چرانتوانسته اند که این کار ماندگار را انجام دهند ولی آیندگان از مانخواهند گذشت که مابا وجوداین همه امکانات این کار را نکنیم این حقیر استارت کار را زده ام وهمه را به همکاری ونقد سازنده دعوت می کنم وبه هرنقد سازنده ای هم بازبان منطق وقلم گویا پاسخ می دهیم ا
درضمن این حقیر برآنم که در رابطه با بزرگان ایل که به رحمت خدارفته اند در حدتوان وفرصت باقلم قاصرخود به بیان مطالب درخور وشان آنها بپردازم امیدوارم که بتوانم دراین راستا خداوند توفیقی به این حقیر عطا بفرماید تابه رسالت خوددراین راستا بپردازم
بدرود سرهنگ شهرام همتی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

نیک است بدانیم که قومیت یک ذات دارد و یک سایه. یک صورت دارد و یک معنا. در گذشته ذاتش محبت و لطف به دیگران بود. مهمانوازی و انسان دوستی بود. گستراندن خوان بی‌حد و مرز بر مه‌مان بود. وجود مصلحان محلی،  رسومات محلی و جشن‌های زیبا، طبیبان محلی زبردست، باورهای عامیانه، ضرب المثل‌های نیکو، اشعار و یاریارهای معنادار و معنابخش، ذات‌های دیگری از این هویت بوده‌اند که ما را نسبت به بازسازی هویتی که اینبار توام با معرفت بیشتری باشد امیدوار‌تر می‌سازد. این‌ها همه الطافِ «ذات و معنای» قومیت گرایی در بین مردم دامدار و سیاه چادر نشین  ایلمان بوده است. میوه‌های شیرینی که درخت هویت و البته معرفت ما را در طی تاریخ فربه کرده بود. بسیاری از این خصوصیات نیکو که به صورت ژنتیکی بین نسل‌ها انتقال می‌یافتند امروز تحت تاثیر تهاجم فرهنگی و شَبَه مدرنیته رنگ و رو پریده شده‌اند و سایه‌هایی پدید آورده‌اند که نه تنها دلربا نیستند بل دل آزارند. سایه‌هایی که رفتارهای روزمره ما در جامعه به حساب می‌آیند و ساحت فکری ایلمان را عقیم کرده است. اکنون ارزش‌های نیکوی قومیتی، ماهیت و معنای خود را از دست داده و نسل امروز بین ارزش‌های سنتی و مدرن به دام افتاده‌اند و به بلاتکلیفی محض مبتلا شده‌اند.  بیایید قبول کنیم این واقعیت را که اکثر جمعیت  ما خاصیت‌های مطلوبی را که برشمرده‌ایم دیگر دارا نیستند. . ما «ذات» و «معنای» قومیت را به بهای ناچیزی به «سایه» و «صورت» مدرنیته فروخته‌ایم. محصول این فرایند تولید یک نوع از قومیت است که هویت‌اش رنگ پریده و معرفت‌اش زدوده شده است.داستان نسل  های امروزین  ایل و طایفه ما که در این جغرافیا زیست می‌کنند و ارزش‌های نیکوی عصر سنت و دوران سیاه چادر نشینی بزرگانمان  را به گوش شنیده‌اند و از طرفی محصولات ظاهری مدرنیته را به چشم دیده‌اند، شبیه به داستان عاشقی است که دوست دارد هم دستی به زلف یار  داشته باشد و هم دستی به جام می.حسین پناهی چه قشنگ گفت:ما فرزاندان این قرن کافریم...آری! قرن ما سلامت نفسش را از دست داده و مردم ما در نوسان بین سنت و مدرنیته به سر می‌برند.ه می‌توانند مدرنیته را از سر تا پای بپذیرند و نه می‌توانند طایفه‌شان را در این قرن کافر، که محصول مانیفست‌ها و تزهای سیاه و خاکستری نیچه و بکت هست، به باد فراموشی بسپاردبه همین دلیل و دلایل فراوان‌تر می‌طلبد فعالین فرهنگی به فرآیند «معرفت بخشی  حفظ سنت ها  زبان، و هویت سازی به ایل بزرگامن و طایفه مان به چشم یک پروژه نگاه کنند...باید این مطلب را هم در نظر داشت و بر این اندیشه صحه نهاد که قومیت گرایی در دنیای امروزین یک واقعیت و یک حقیقت غیرقابل حذف است.حتی در کشورهای مدرن امروزی چون ترکیه، ترک و غیر ترک وجود دارد. کشورهای عربی از قضا شبیه به افغانستان و ایران طایفه طایفه‌اند. در آن سوی این قاره، در آفریقا، نلسون ماندلا فردی بود که جهانی می‌اندیشید و در جهت رفع تبعیض بین انسان‌ها تلاش فراوانی کرد. علی رغم اندیشه جهانی‌اش نهایتا جسمش را در میان قبرستان طایفه تامبو به خاک می‌سپارند.دفن یک چهره جهانی در قبرستان یک طایفه بومی، یک پیام بیشتر ندارد و آن این است که قومیت حذف ناشدنی است.هویتی که در آن زبان کوردی و لکی  زنده است ولی ارزش‌های جهانی و انسانی با لهجه کوردی و لکی خودمان  سر داده می‌شود…


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 12 آذر 1395برچسب:, توسط علی پورمند

ازراست به چپ مرحوم مشهدی خداداد مهری
مشهدی موسی سوخته زاری.
مشدی احمد مهری از طایفه بزرگ پیرانی که همگی روحشان شاد ویادشان گرامی باد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 15 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

مرحوم سهراب اروانه از بزرگان پیرانی آگره بید ،ایل کورد.روحش شاد و یادش گرامی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 15 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

تیره های پیرانی 1 قادروند شوهان 2ولی درزرین آبادودهلران3سیفل درمیان طایفه احمدجشنی4استادها درخربزان5علی درآبدانان


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

کوچ اجباری از زرین آباد به آبدانان یا بقول بزرگان سال فشار:
کوچ اجباری از زرین آباد به آبدانان یا بقول بزرگان سال فشار:
تا قبل از سال 1308 هجری خورشیدی واليان پشتكوه مناطق جنوبي آبدانان را به سه ايل سگوند، بيرانوند، و دریكوند واگذار مي-كردند. اين سه ايل فصل پاييز و زمستان را در آن منطقه ميگذارند و بابت استفاده از مراتع آن جا سالانه مالیات و پيشكشي هاي معيني به والي ميپرداختند.قسمت غربي آبدانان از شمال به كبير كوه، از جنوب به دينار كوه، ازشرق به گردنه ي شتر مل و ديارگاه سركوهه و از غرب به انتهاي اراضي سادات و ابتداي اراضي زرگوش منتهي مي شد.اين قسمت توسط ميرهاي دریكوند و طايفه ي زيني وند اجاره ميشد و بابت آن سالانه 22 خروار برنج به والي مي¬پرداختند. هم چنين در اين منطقه تعدادي از طوايف بومي پشتكوه ساكن بودند كه عبارتند از: كايد خرده، مال ملايي، گلال زيري، سادات سيد صلاح الدين، سلیورزي قسمت گرمسيري آبدانان كه شامل سياگو، سراب نقل، آب انار، سيكل، هليوه، كوشك، طاق اكبر، دمشاه و اراضي منتهي به رود كرخه مي­شد، توسط ايل بيرانوند اجاره مي­شد. آن­ها حق زراعت، بهره­برداري و ايجاد بنا در آن اراضي نداشتند و تنها براي چراي دام­هايشان فصل پاييز و زمستان را در آن مناطق مي­گذارندند و بابت آن سالانه 20 تا 25 قاطر به والی مي­دادن.اراضي جنوبي رودخانه­ي سياگو و مناطق جونسار، پنج برار، كلات مورموري، چم شالان و دشت عباس تا اراضي منتهي به رود كرخه، در دست ايل سگوند بود و بابت استفاده از مراتع آن مناطق، سالانه 20 تا 23 قاطر به والي مي­پرداختند.رضاشاه از سال 1302 ش سپهبد امير احمدي را مأمور را سركوبي ايلات لرستان كرد. وي از اين سال تا سال 1308 ش ايلات متمرد را سركوب و در لرستان و ديگر مناطق اسكان داد. تنها طوايفي از ايل بيرانوند از جنگ شورش عليه قواي حكومت مركزي دست برنداشته بودند. در طول جنگ و گريز طوايف ياغي لرستان با قواي حكومت مركزي هرگاه طوايف ياغي شكست مي­خوردند به كبير كوه عقب­نشيني مي­كردند و در آن كوه پناه مي­گرفتند و به قول سرتيب علي اكبر درخشاني: "كبيره كوه جايي بود كه در نتيجه­ي سال­ها تعاقب ستون­هاي متعدد نظامي، سركشان لرستان آن جا را آخرين مأمن و پناهگاه خود انتخاب كرده بودند و محلي بود كه نخبه­ ي اشرار لرستان را كه از چنگ سپهبد امير احمدي فرار كرده بودند، در قلب خود جاي داده بود. امیر احمدی فرمانده­ی لشکر غرب به منظور سرکوب اشرار پناه گرفته در کبیر کوه، شهر کنونی آبدانان را به عنوان مقر فرماندهی کبیر کوه قرار داد و پادگانی نظامی در آن مستقر نمود.نظامیان حکومت مرکزی به خاطر عواملی چون بدی آب و هوا و نا­آشنایی با موقعیت جغرافیایی منطقه قادر به بیرون راندن اشرار از شکاف­های کبیر کوه نبودند، لذا امیر احمدی برای مقابله با آن­ها از ایل کرد کمک گرفت. تفنگچیان و سواران ایل کرده به ریاست توشمال حیات قلی خان و توشمال کریم خان قوای دولت را در بیرون راندن اشرار بیرانوند از کبیر کوه یاری دادند.در سال 1308 ش با بیرون راندن اشرار بیراندند از کبیر کوه و اسکان میر­ها در سیمره و سگوند­ها در لرستان و خوزستان، مناطقی وسیعی از آبدانان خالی از سکنه باقی ماند. ابتدا سرتیپ کوپال حاکم نظامی پشتکوه سعی کرد که به کمک کنسول ایران در عراق مهاجرین پشتکوهی مقیم عراق را تشویق به بازگشت و اسکان در آن منطقه نماید، ولی در این کار توفیقی نیافت.سپهبد امیر احمدی که از نبودن سکنه در آبدانان واهمه داشت و این احتمال وجود داشت که بازبیرانوند­هابه آن منطقه باز گردند و موجب درد سر برای دولت شوند، طی حکمی منطقه­ی آبدانان را به شمال حیات قلی خان واگذار کرد و از او خواست تا طوایفی از ایل کرد را در آن منطقه اسکان دهد. امیر احمدی با این اقدام تنها از خدمات نظامی ایل کرد قدردانی کرد بلکه راهی مطوئن برای مقابله با اشرا بیرانوند اتخاذ نمود.توشمالان ایل کرد قسمتی از آن ایل را که تقریباً یک سوم جمعیت آن ایل بود، از منطقه­ ی زرین آباد و مناطق شمالی آبدانان و دهلران کوچاندند و در جنوب آبدانان اسکان دادند. ساکنان محلی به این کوچ اجباری سال 1308 ش، سال فشار می­گویند.تفنگچیان سرکاری ایل کرد بعد از رفتن والی به عراق به خدمت حاکمان نظامی پشتکوه در آمدند و در تمام جنگ­های قوای امنیت در مناطق جنوبی پشتکوه بدون همکاری ایل کرد امکان پذیر نبود.

به طور کلی اتخاذ سیاست­های درست و واقع بینانه توشمالان ایل کرد در همکاری با قوای دولتی به سود منافع جمعی ایل کرد و کاید خرده منتهی شد.

علاوه بر ایل کرد قسمتی از طایفه­ ی علی شروان از منطقه­ی چنار باشی بدره کوچ داده شدند و در روستاهای آب انار و سراب نقل اسکان یافتند طایفه­ی سرگردان جودکی در روستای وچکبود اقامت گزیدند و مالک زمین شدند. قسمتی از طایفه­ی زینی­وند هم چنان در آبدانان باقی ماندند و در کنار ایل کرد به زندگی خود ادامه داند. تعدادی خانوار از ایل زنگنه که قشلاق را در مناطق گرمسیری آبدانان می­گذارندند، در سال 1319 ش به علت افزیش جمعیت و کمبود چراگاه از مراجعت به مناطق ییلاقی خود ر کرمانشاه خودداری کردند و در روستاهای سرپله و سیاگو ماندگار شدند.پس از اسکان یافتن طوایف ایل کرد و دیگر طوایف در جلگه­ ی آبدانان و جنوب کبیر کوه، کدخدایان دوست مراد و امان الله از سران ایل بیرانوند معروف­ترین افراد یاغی بودند که اشراری را که هنوز دستگیر یا تسلیم نشده بودند دور خود جمع نمودند و شکاف­های سخت کبیر کوه را پناهگاه خود قرار دادند و به زد و خورد با قوای دولتی پرداختند. آن­ها نه تنها باعث نا­امنی در پشتکوه و لرستان شده بودند بلکه راه خرم آباد به خوزستان را نا­امن کرده و عملاً بسته بودند.

رضاشاه که از ریز وقایع لرستان مطلع بود، در ملاقات با سرتیپ علی اکبر درخشانی می­گوید: "من تعجب می­کنم که چرا این اشرار قلع و قمع نمی­شوند و اساساً تصور می­کنم درعدم قلع قمع نمودن این اشرار غرض­های خاصی در بین است که منافع بعضی را تأمین می­کند. برای من قضیه­ ی کبیر کوه مسئله­ی لاینحل شده. به نظر کبیر کوه مانند قلعه­ای می­آید که پشت درب آن را سنگ­چینی کرده­اند که از داخل این قلعه کسی را خبرنباشند." رضاشاه سپس در حالی که با مشت گره کرده دست راست بلند می­کند، خطاب به سرتیپ درخشانی می­گوید: "من شما را مأمور می­کنم بروید این قلعه را بگشائید و به این آبروریزی و خرج تراشی و اردوکشی خاتمه دهید."

سر تیپ دعلی اکبر درخشانی در تاریخ 31/3/1309 ش به عنوان"فرماندار نظامی کبیر کوه و آبدانان" به جای سرتیپ محمد علی بهزادی منصوب شد و در تاریخ 11/4/1309 ش از طریق لرستان وارد آبدانان شد. وی در ورود به آن جا از سوی "عده-ی زیادی از توشمالان و کدخدایان طوایف کرد و سادات و تمام تفنگچیان سرکاری" مورد استقبال قرار گرفت. سرتیپ درخشانی بعد از ناامید شدن از کمک سرتیپ ابوالحسن پورزند حاکم نظامی پشتکوه که در حسین آباد (ایلام) مستقر بود، با کمک تفنگچیان و سواران ایل کرد به ریاست توشمال حیات قلی خان توشمال کریم خان در تاریخ 22/4/1309 ش شروع به بیرون راندن یاغیان بیرانوند از کبیر کوه نمود و در مدت ده روز آن­ها را از شکاف­های سخت کبیر بیرون کرد و به طرف لرستان متواری ساخت. درخشانی در مورد علت به کارگیری طوایف پشتکوه در جنگ با اشرار می­نویسد: "به واسطه­ی آن که سختی گرما و بدی هوا و ضعیت محل به قوای نظامی فرصت عملیات قلع و قمع اشرار را نمی­داد {لذا} بایستی با کمک طوایف پشتکوه اقدام به این امر می­شد".سرتیپ درخشانی پس از آن که موفق به سرکوب و بیرون کردن کدخادایان دوست مراد و امان­الله از کوه­های کبیر کوه شده شد و حکومت سراسر پشتکوه منصوب گردید. تا قبل از وی به خاطر مسائل امنیتی، پشتکوه و کبیر کوه به صورت جداگانه توسط دو سرتیپی اداره می­شدند.درخشانی با منصوب نمودن "یک نفر سرهنگ به حکومت نظامی کبیر کوه" در تاریخ 22/5/13 به حسین آباد مرکز پشتکوه رفت. وی تا سال 1315 ش به مدت شش سال حاکم پشتکوه بود.

آبدانان در سال 1316 ش به صورت یک بخش از شهر ایلام درآمد و ستوان یکم جهانگیری اولین بخشدار آن جا بود. در سال 1320 ش توشمال حیات قلی خان مراد خانی به عنوان بخشدار آبدانان و توشمال کریم خان به عنوان رئیس انتظامات آبدانان منصوب شدند و تا سال 1325 ش انجام وظیفه نمودند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

تیره سیفل (سی فه ل ) پیرانی یکی ازتیره های طایفه پیرانی بوده که سالیان خیلی گذشته درمناطق اطراف قلعه شیاخ واقع در شرق پهله ودرمناطقی بنام پاچه سیفلی می زیسته اند که باتوجه به پیوند سببی با بزرگان طایفه احمدجشنی وبادعوت بزرگان احمدجشنی به روستای کاور مهاجرت میکند ودرکنارمردمان طایفه احمدجشنی درروستای کاور در28کیلومتری جنوب شهرپهله سکونت پیدا می کنند وشجره این طایفه به این شکل است سیفل -مومه (محمد )-حسین+شمبه +جمشید -چناری- شیخ علی -چراغعلی + قربانعلی - سبزعلی +کریم وبعدازآن پسرانشان. این تیره درحال حاضردرشهرهای دهلران واندیمشک وایلام وروستای کاوروروستای علی آباد شهرستان شیروان  بالغ بر 2000 خانوار هستند وبزرگانی چون زنده یادکربلایی سبزعلی شیخی -زنده یاد کربلایی کریم شیخی -زنده یادکربلایی ملک باسره -زنده یادکربلایی محمد پاشاه باسره -زنده یاد حاج کلانتر جمالی  -مشهدی شیخه شاهولی -مشهدی مهدی باسره -کربلایی علیجان شیخی -حاج ولی بختی - حاج حسین شاهولی -مشهدی فریدالله شیخی -مشهدی خوشبخت باسره ومشهدی شعیب باسره و.... دارد که به روان همه بزرگان پیرانی  که ازمیان ما رفته اند درود میفرستیم وطول عمربابرکت برای همه ی جوانان ایرانی ازخداوند منان خواستاریم
مجید شیخی فرزند زنده یاد بزرگ خاندان سیفل کربلایی کریم شیخی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

جادارد یادی کنیم از بزرگ مرد طایفه پیرانی مرحوم مغفور مریدخان پیرانی فرزند مرحوم عژیز >فرزند مرحوم علیمدد>فرزند مرحوم هواسعلی>فرزند مرحوم علی یکی از بزرگان صفحه کرد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

مرحوم معفور حاج امامقلی پیرانی فرزند مرحوم مهدی خان >فرزند مرحوم علیمدد>فرزند مرحوم هواسعلی>فرزند مرحوم علی از طایفه پیرانی ایل بزرگ کرد روحش شاد ویادش گرامی باد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

زنده یاد کربلایی کریم شیخی بزرگ خاندان طایفه پیرانی تیره سیفل


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

شهیدوالامقام سردار محمدعلی شیخی ازشهدای گرانقدر طایفه پیرانی تیره سیفل


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

زنده یاد مشهدی حسینعلی کاکایی ازبزرگان ایل کوردطایفه پیرانی


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

مرحوم علیقلی پیرانی فرزند مرحوم مهدی خان بزرگ خاندان پیرانی آبدانان روحشان شاد


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند

تنها عکس بجا مانده از بزرگان پیرانی آبدانان روستای طلور  مرحوم کد خدا علی ابدال همتی سال 1340


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 3 آبان 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 مهر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 27 مهر 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 30 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 14 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 10 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 6 فروردين 1395برچسب:, توسط علی پورمند

شناخت عسل طبیعی ، راههای تشخیص عسل طبیعی ، عسل طبیعی را چگونه بشناسیم، عسل تقلبی چگونه است ، راههای تشخیص عسل تقلبی ، تشخیص عسل تقلبی ، تشخیص عسل طبیعی 

جواب سوالات بالا ، در مقاله زیر و تجربیات یکی از فعالان صنعت زنبورداری آمده است.

شناخت انواع عسلهای طبیعی و تقلبی بر اساس مطالعات و تجربیات شخصی
نوشته شده توسط عبدالرسول حافظی


1)عسلهای طبیعی معمولا بو و رایحه گلها را دارند درحالی عسلهای تقلبی و شکری معمولا بی بو و عطری خوشایند ندارند؛البته افراد متقلب از اسانس استفاده میکنند ولی عطر واقعی به عسل نمی دهد و ماندگار نیست.میزان و کیفیت عطر عسل به گلهای استفاده کننده زنبور مرتبط است.


2)اکثر عسلهای طبیعی وقتی خورده می شوند گلوی آدم را می زنند و تند هستند؛درحالی عسلهای شکری و تقلبی فقط شیرین هستند و تند نیستند.


البته بعضی عسلهای طبیعی مثل مرکبات ملایم تر هستند ولی اکثر عسلهای طبیعی در این ویژگی مشترک هستند و دلیلش گرده ی است که زنبور می آورد و در شکمش طی عملیاتی به شهد اضاف می کند.
عسلهای تقلبی و تغذیه ی عاری از گرده هستند و تند نیستند.


3)عسلهای طبیعی را به صورت تنها نمی شود با شکم خالی مقدار زیادی از آن را میل کرد و در صورت خوردن چند قاشق دل درد می گیریم مخصوصا قبل صبحانه می شود امتحان کرد.
بنابراین در صورت خوردن چند قاشق عسل طبیعی قبل صبحانه دل درد می گیریم و مجبور به خوردن نان می شویم.
عسلها و شبه عسلهای دیگر این خاصیت را ندارند.
4)عسلهای دست ساز و شکری اکثرا زرد رنگ هستند و تنوع رنگ عسل طبیعی را معمولا ندارند.شبه عسلهای سیاه و رنگهای دیگر هم وجود دارد که حاصل جوشوندن شکر،افزودنیا و...هست و این عسلها مثل قند و نبات می باشند و اکثرا مزه آبنات قیچی می دهند.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند

با توجه به آثار بجای مانده در خرابه های شهر کلگ واقع در تپه مشرف به روستای طلور نشان از این دارد که طلور از دیر باز با توجه به اقلیم آب وهوایی که بر آن حاکم است واز طرفی چون در یک منطقه آباد از نظر شرایط زیستی واقع شده است در طول دوران مختلف مورد توجه اهل تمدن وفرهنگ در قرون مختلف قرار گرفته است ولی با این همه شرایط و قدمت تاریخی همیشه ودر همه حال در اذهان عموم وبخصوص جامعه شناسان ومورخان تاریخ مظلوم واقع گردیده است وبه درستی نمی توان به علت تامه این موضوع پی برد ولی در یک برداشت کلی باتوجه به آثاری که در این نقطه از سرزمین کشور پهناور می شود پی برد این خود ساختار امنطقه بوده است که توانسته تا این لحظه خودرا به اشکال مختلف در اذهان عموم جای دهد وسینه به سینه به نسلهای متوالی خودرا معرفی نماید نه مورخان وکسانیکه دراین راستا بایستی نقش آفرینی نمایند طلور در یک کلمه می توان آنرا جلوه ای از عشق به زندگی نامید زیرا محال است کسی به این دیار پای نهد واز آن خاطره ای زیبا در ذهن خود به یادگار نبرد ازجمله خصوصیات این دیار داشتن فصل زیبای بهار که از همه نوع خلایق آفریدگار در آن عرض اندام می کنند اعم از گل وبلبل وجوشش چشمه ساران زیبای طبیعی که در دامن کوه وکمر خود نمایی می کنند در این روستا از قدیم الایام چشمه ای وجود داشت که از ناب ترین آبهای زیر زمینی منطقه وشیرین ترین آنها به حساب می آمد این چشمه در تول تاریخ جولانگاه بزرگانی از ایل وتباری بوده که تمام آثار و خاطرات ودانسته های خویش را که در سینه محفوظ د اشته بودند پس از مرگ با خود به زیر خاک برده اندودر آثاری که از قوم قبیله فراموش شده گاهاً بدست آمده است به منظور شناساندن به اقوام مختلف در آتیه باز به مورخان وتاریخ نویسان ارائه نگردیده است خلاصه در این راستا بایستی بگویم که به این روستا وآثار به جای مانده در آن در طول قرون وادوار مختلف بی اعتنایی های فراوانی شده است که نیاز است خوانندگان محترم که به پیگیری مطالب و شناساندن آثار تاریخی علاقه مند هستند ودستشان هم بجای بند است پیش قدم شوند ودین خودرا در شناساندن آثار این دیار فراموش شده در تاریخ ادا نمایند .

آنچه که در تاریخ جدید روستای طلور بیاد مانده ونسل به نسل وسینه به سینه به نسل امروز منتقل گردیده است مربوط به  تاریخ جدید این دیار می باشد و از دوره ای که معروف می باشد به دوره فشار شروع شده ومردم ساکن فعلی این دیار اکه معروف هستند به طایفه پیرانی از بخش زرین آبادکنونی برخلاف میل باطنی خود کوچانده شده اند و دراین منطقه اسکان داده شده اند  وبه خاطر اینکه این منطقه مجدداً خالی از سکنه نگردد آنها را مجبور به ساختن بناهایی از جنس خشت وگل  نموده اند و آثار آن امکنه در این منطقه که محلی است معروف به ساختمان خرابه ها مشهود می باشد.

یکی از دلایلی که این طایفه جهت سکونت در این منطقه توسط حاکمان انتخاب شده اند این بوده که سران این طایفه اولاً از افراد با نفوذی بوده اند واز طرفی دیگر دارای قدرت مقابله با غارتگران  و زورگو یان را داشته اند  زیرا به نابه روایت ونقل قول بزرگان  این منطقه به به دلایل مختلفی از قبیل :

1)همجوار بودن به استان لرستان ودسترسی آسان به آن

2)داشتن پناه گاههای مطمئن وامن برای فرار از صحنه جرم.

3)داشتن امکانات و زمینه های اشتغال در امر غارتگری وفرار.

4) عدم تسلط وحاکمیت حکومت مرکزی در منطقه .

و یک سری دلایل دیگر باعث شده بود که افرادی از استانهای همجوار ( لرستان) در منطقه که مخالف حکمت مرکزی بودندبیایند ودر این سرزمین جولان بزنند که با آمدن افراد سرشناس این قوم به منطقه با توجه به مستعد بودن امکانات زیستی وتوجه دولت به آنها نقش بسیار منحصر به فردی در ماندگاری آنها در منطقه داشت فرزندان علی مدد ( علی میت) که عبارت بودند از آقایان سعادت , عزیز , بهرام, محمد,مهدی خان (می خان) پس از حضور با دولت مرکزی اقدام به برقراری روابط نمودند و آقای مهدی خان علی میت به عنوان اولین کدخدای ایل به منظور برقراری رابطه دولت با مردم از طرف دولت انتخاب گردید ولی ایشان به نابه دلایل نامعلومی منطقه را به مقصد بخش زرین آباد ترک کرد وخواهش وتمنای برادران ودیگر اقوام در بازداشتن ایشان ازاقدام خویش موثر نبود به نحوی که ایشان تمام اموال منقول خود را به همراه  زن وفرزندان خود به محل زندگی اسبق خود منتقل وتا زمانی که فوت نمودند در این منطقه به زندگی عشایری خود مشغول بود وبعد از مرگ وی توسط دیگر برادران وی ومراجعه به زرین آباد اومال وفرزندان وی را مجدداً به روستای طلور بردن ودر آنجا به زندگی روز مره خود ادامه دادند چون فرزندان علی مدت که فوقاً به انها اشاره شد از نظر سنی سن آنها بالا رفته بود وتوان انجام امورات کد خدایی را نداشتند با انتخاب سران از مابین نوادگان علی مدت وبا هماهنگی مقامات دولتی و آراء مردم جناب آقای علی عبدال همتی به عنوان کدخدای بعدی انتخاب وسکان امورات را به دست گرفت در مدتی که ایشان مسئولیت کدخدایی قریه طلور را به عهده داشتند خدمات شایان وقابل ذکری انجام گرفت ولی آنطور که باید وشاید نتوانست رضایت عمومی را جلب نماید وبا علاقه ومیل باطنی خویش مسئولیت محوله را رها ومراتب موضوع را به اطلاع بخشدار مرکزی که آن زمان در دهلران مستقل بودند اطلاع دادند وبخشدار مرکزی نیز که آقای فتوره چیان نام داشت به منطقه سفری نمودند وموضوع کدخدایی قریه طلور را با بزرگان ایل در میان گذاشتند وتنی چند از نوادگان علی مدت به اسامی آقیان درویش وثیق وسرکار خانم ملکه وثیق فرزندان نورمحمدمدعی احراز پست کدخدایی شدند ولی با توجه به اینکه نتوانستند اتفاق آراء عمومی را به دست آورند با ز  مردم روستا موفق به انتخاب کدخدا نگردیدند  با عنایت به اینکه مدت زیادی از اولتیماتوم بخشدار مرکزی به روستای طلور گذشته بود وهنوز ریش سپیدان موفق به انتخاب کدخدا نگردیده بودند برای بار دوم از طریق بخشداری یک مهلت 48 ساعته ابلاغ گردید تا مردم با آراء خود کدخدا را انتخاب نمایند واگر موفق به این انتخاب نشدند خود بخشداری به صورت انتصابی یک نفر را برای این پست بدون توجه به آراءمردم انتخاب ومعرفی نماید که مردم چون تصمیم بخشداری را جدی تر از قبل دیدند شبانه دور هم جمع شدند وجناب آقای چراغعلی همتی فرزند سعادت وسعادت فرزند علی مدد ( علی میت)  را به عنوان کد خدا انتخاب وبا آراء بالا وتوافق عمومی به بخشداری معرفی واز طرف بخشداری حکم کدخدایی برای وی صادر و امورات محوله را به وی سپرد ودر حکم صادره دقیقاً اشاره گردیده بود که با عنایت به اینکه شمارا به عنوان کدخدای قریه طلور معرفی شده اید انتظار می رود برابر قوانین ومقررات مربوط به کدخدایی در نظافت وبهداشت روستا وهمکاری با ماموران دولت در معرفی سارقان و گردنکشان همکاری لازم معمول دارید وایشان از آن تاریخ تا زمان انقلاب اسلامی ایران مسئولیت کدخدایی قریه طلور را به عهده داشتند ودراین راستا توانست رضایت مندی عموم مردم ساکن در قریه را از همه جهات تامین نمایدومشکلات فرا روی روستا را یکی پس از دیگری حل وفصل و امنیت و آرامش را به مردم ساکن منطقه هدیه داشتند تا اینکه انقلاب اسلامی ایران در 22بهمن سال هزاروسیصد وپنجاه وهفت به پیروزی رسید و قانون ومقررات کدخدایی ورژیم اسبق بهم خورد و کدخدایان هم به طور معمول از چرخه کار اداری کنا رزده شدند ولی این موضوع دال براین نبود که زره ای از ارادت مردم نسبت به بزرگان ایل خود کم نماید وتا لحظه مرگ کدخدایان مورد اعتماد وتوجه مردم واقع بودند . 

با توجه به مراتب فوق الذکر بایستی خاطرنشان ساخت که روستای طلور از دیر باز یکی از نادر ترین  روستاهایی می باشد که دارای قوانین ومقررات خاص جامعه شهرنشینی بوده است ومی توان به یکی از بی نظیر ترین خصایص این قوم که معتقد بودند برای انتخاب بزرگ ایل بر اساس آراء عمومی تکیه کرد و استبداد و خودرای بودن در انتخابات محلی در میان افکار جایی ندارد ونخواهد داشت .

پوشش گیاهی منطقه:

 درخاطراتی که از بزرگان ایل نقل شده است  منطقه روستای طلور وحومه  از گونه های نادر گیاهان از قبیل کنار وگون وبلوط ون که از درختان بومی منطقه بوده اند پوشیده بوده ولی به علت استفاده بی رویه مردم از آنها وخشکسالیهای پی د ر پی این پوشش گیاهی دچار خسارت کلی گردیده است  .

انواع گونه های جانوری:

  باتوجه به روایات ونقل قول بزرگان در این منطقه انواع جانوران وحشی از قبیل شیر وپلنگ وخرس و گراز و کل وقوچ وبز کوهی وپرندگانی از قبیل کبک و درنا و کرکس و عقاب وشاهین ,غاز ,لک لک , کلاغ .کبوتر , وغیره به وفور در دشت ها وتپه ماهور های این سرزمین  مشاهده گردیده است  به نحوی که یکی از بزرگان نقل می کرد در منطقه ای که الان معروف است به خرینه که محل احداث فرودگاه  آبدانان می باشد آنجنان پوشش درختان کنار که یکی از نادر ترین درختان بومی منطقه حاکم بوده است که مردم نمی توانستند به تنهایی از ترس حمله حیوانات وحشی گذر نمایند ویا اگر چوپانی گوسفندی را از گله خود گم می کرد از ترس اینکه مبادا مورد حمله حیوانات وحشی قرار بگیرد آن را رها می نمود واز پیگیری سرنوشت آن در تاریکی شب چشم پوشی میکرد .

چشمه روستای طلور:

روستای طلور که یادگار دوران گبر بوده است دارای چشمه ای جوشان از دل سخره های مشرف به آن بوده است وخیلی ها بر این با ورند که این چشمه از چندین حلقه متصل به هم قنات تشکیل شده بود  و آب قنات را به منظور استفاده عموم به وسط روستای فعلی در زمان قدیم هدایت کرده بودند  وبه محض حضور اهالی کنونی در منطقه با ابتکار وخلاقیتی که در امر انتقال آب به نقاط دور دست داشته اندعلاوه بر استفاده جهت شرب  آب این چشمه را به دامنه های جنوبی حوزه روستای طلور  معروف به چم گرجی رسانده  و با استفاده از آن ذرت وگندم و حتی درخت گش و سایر نیازمندیهای خود را در طول سال کاشت وداشت وبرداشت نموده اند اما بعلت بی توجهی مردم به  چشمه وریختن فضولات دامی وحفر چاه دستشویی در جوار آن وکشیده شده آب شرب توسط اداره آب وفاضلاب روستایی کم کم چشمه مذکور از رونق کلی افتاد و به طور صدرصدی نیست ونابود گردید به نحوی که حتی آثاری از آن باقی نمانده است وروستایی که به پشتوانده این چشمه آب چندین روستای همجوار را تامین میکرد متاسفانه اگر روزی آب لوله کشی آنها بخاطر تعمیرات جزئی قطع گردد مردم از بی آبی هلاک خواهند شد.

کشاورزی ودامداری وباغداری از قدیم الایام شغل شریف مردمان این دیار بوده وتا به حال نیز بازماندگان در این دیار به این شغل ها می پردازند ومشغولند.اگر به محل احداث ساختمانهای قدیم در منطقه ساختمان خرابه ها مراجعه شود به عینه خواهیم دید که آثار درختانی از قبیل درخت توت بچشم می خورد وهنوز هم سرسبز و سربفلک کشیده هستند واز باروری خوبی هم برخوردار می باشند.

مردم این سرزمین از درصد هوش بالایی برخوردار بوده ودر گذر زمان نیز به خاطر دست یافتن به مدارج عالیه ای از علم مجبور بوده اندکه سرزمین پدری خود را موقتاًترک نموده اند وبه مر کز استان واستانهای همجوار و پایتخت مهاجرت نموده اند ولی عشق به وطن را از یاد نبرده اند وهمیشه با افتخار در مطالب وخاطرات خود از زادگاه خویش با افتخار یاد می کنند وخواهند کرد برای این سرزمین کهن وسرشار از عشق ومحبت همین بس که بزرگان علم وادب در هرکجای کشور وجهان  که باشند با افتخار از زادگاه خود یاد می کنندوبس.

  

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1398برچسب:, توسط علی پورمند

اسم من «كنار» است، و ميوه درخت سدر مي‏باشم. ميوه مرا به فارسي «كنار» و به عربي «نبق» مي‏گويند، و كوهي آن زال نام دارد كه اعراب آن را ضال مي‏نويسند - از ميوه‏هاي خنك هستم و از نظر شكل و خواص شبيه زالزالك مي‏باشم. داراي تانن - يك صمغ - جوهر زردك - يك نوع قند و ويتامين‏هاي آ - ب - و ث مي‏باشم. جمع‏كننده معده و نرم‏كننده سينه بوده، ميوه رسيده من ارزش غذايي زيادي ندارد، بلكه منافع آن بيش از خاصيت غذايي آن است. معذلك مردمان جنوب ايران شكم خود را با ميوه‏ي من سير مي‏كنند. دويست و پنجاه گرم ميوه‏ي من مسهل صفر است. عطش را فرو مي‏نشانم و ميوه ترش من صفرابر بسيار خوبي است. آب ميوه‏ي شيري من بازكننده سينه و معده است و كشنده كرم نيز مي‏باشد. ميوه نارس من زياد تانن دارد، و شكم را جمع مي‏كند. اگر مرا خشك كرده، و بعد آسيا نماييد، آرد آن جهت اسهال و زخم معده مفيد است. يك قاشق از اين آرد را با شربت ميل نماييد و از منافع آن استفاده كنيد. از مغز دانه‏هاي ميوه‏ي من شيره بكشيد، تب را پايين مي‏آورد و حرارت خون و صفرا را فرو مي‏نشاند و براي حصبه و مطبقه مفيد است، مطبوخ هسته‏هاي ميوه من، قابض بوده و ضماد كوبيده‏ي آن جهت شكستگي اعضا و تقويت آنها مفيد است. و ماليدن جوشانده غليظ آن جهت سستي اعضا و تقويت آنها سودبخش مي‏باشد - از اين ضماد به عضلات پاهاي اطفال بازيگوش كه زياد در حركت مي‏باشند بماليد، تا رفع خستگي آنها شود. ضماد شكوفه من در حمام جهت معالجه امراض جلدي توصيه شده است.
در بعضي از كتابهاي قديمي نوشته‏اند، اگر دانه‏ي مرا در گلاب بخيسانيد و بعد بكاريد، ميوه من معطر مي‏شود و اگر در عسل بخيسانيد، شيرين خواهد شد. اين موضوع بهيچوجه صحت ندارد، و از اشتباهات است. قبل از پيدايش صابون، شستشو با برگ درخت من در دنيا معمول بود - ضماد برگ من و شستشو با آن جهت بثورات جلدي و زخم‏هاي پوستي و گرفتن چرك بدن و تقويت مو و جلوگيري از ريزش آن، و تقويت اعصاب و از بين بردن شپش و شپشك سودمند است. ضماد برگ من، جهت سر باز كردن و فرونشاندن اورام گرم تجويز شده است. جوشانده برگ تازه و خشك من هم جهت ورم‏هاي گرم نافع است. از خاك اره چوب من، جهت جلوگيري از خونريزي مي‏توان استفاده كرد و خوردن آن نيز از خونريزي معده جلوگيري مي‏كند اسهال و استسقا را معالجه مي‏كند. تنقيه جوشانده چوب من جهت زخم معده و روده مفيد است. ماليدن اين جوشانده روي زخم‏هاي آبله منافع زياد دارد، اكثر فقرا و جوكيان هند، ريشه‏ي مرا از زمين در آورده، آن را شسته و پوست آن را خراشيده و در آب مي‏جوشاند و بعد صاف كرده، مجددا حرارت مي‏دهند تا غليظ شود، اين شربت رنگ رخساره را باز مي‏كند، و شكم را سير مي‏نمايد و بدن آنها را كه غذاي زياد نمي‏خورند چاق و فربه نگاه مي‏دارد.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 دی 1394برچسب:, توسط علی پورمند

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد